ا مروز صبح وقتی اومدم روی پله ها که مثل همیشه شما رو بدرقه کنم به خونه پدر بزرگ ، عطر یاس هوش از سرم برد. این گلدون یاس رازقی رو وقتی تو به دنیا اومدی پدرت واسه من هدیه آورد. تا مدتها عطرش همه ی فضای خونه رو پر کرده بود. با هم قرار گذاشتیم که همیشه اونو تازه و شاداب نگهش داریم تا یه روزی که خونه دار شدیم بعدش برات یه باغچه کوچیک درست کنیم و اونو توش بکاریم تا هیچ وقت خاطره خوش روز به دنیا اومدن تو رو یادمون نره. ببین چه گلای قشنگی داره ! واقعاً چه صبح قشنگی رو شروع کردم . ...